عصر ساختمان- چشم تنها عامل درک اطلاعات و محتوای بصری به شمار می رود در حالی که در طراحی داخلی کمتر به این موضوع دقت شده است.
به گزارش پایگاه خبری «عصر ساختمان»، طراح با اثر خود با مخاطب ارتباط برقرار میکند و این ارتباط عمیق ابتدا از طریق چشم مخاطب درک میشود. او طرح را پس از مشاهده در مغز آنالیز کرده و به تفکر طراح پی میبرد. اینجاست که شناخت ساختمان و عملکرد چشم امری مهم و ضروری است. طراح باید اثرش را مطابق با تواناییها و فیزیولوژی چشم هماهنگ سازد و به همین منظور بایسته است اطلاعاتی ابتدایی و کوتاه در خصوص چشم ارائه گردد .
در شبکیه چشم دو نوع گیرنده اصلی نوری وجود دارد و وظیفه اصلی آنها تشخیص نور است. این سلولها از دو دسته سلولهای استوانهایی و سلولهای مخروطی تشکیل شده است.
سلولهای استوانه ایی چشم در شرایط تار، نور کم وکدر یا اصطلاحا دید شامگاهی را بر عهده دارند. این سلولها به رنگ حساس نیستند و رنگهای سیاه و سفید با این نوع سلول قابل رویت هستند، در حالی که سلولهای مخروطی در بینایی روز کاربرد دارند و دید روز را تامین میکنند، این سلولها به رنگ حساس بوده و تفکیک رنگ را بر عهده دارند.
نسبت تعداد سلول های میله ایی به سلول های مخروطی در شبکیه بیست به یک است و حدود 120 میلیون سلول میله ایی در شبکیه وجود دارد . افراد نرمال میتوانند به طور طبیعی دو میلیون تا هشت میلیون رنگ را از هم تمییز دهند و زنان نسبت به مردان تشخیص به مراتب برتر و موفق تری دارند.
چشم انسان به محیط اطراف نگاه ثابتی ندارد و مدام در حال گردش است و نقاط توجه برانگیز را شناسایی کرده و با یک تفکر ذهنی یا نقشه ذهنی به سوژه سازی در خصوص آنها میپردازد. دلیل علمی این پدیده این است که تصویر اشیا باید در منطقه فرو رفتگی چشم که در بخش شبکیه قرار دارد منعکس شود تا شناسایی جزئیات سوژه به درستی صورت پذیرد .
هر طرح یا نشانه ی تصویری و فرمی، باید برای کاربر معنا پیدا کند. برای همین نیاز است حتی در زمان بسیار کوتاه ، کاربر روی آن طرح یا نشانه تامل و تعمق کند که این وقفه را تثبیت نام گذاری کرده اند. این وقفه باعث می شود تا کاربر با درک جزئیات آن ، معنای موضوع طراحی را دریابد.
در گذشته هنرها را به دو بخش هنرهای زمانی و هنرهای مکانی تقسیم بندی میکردند. هنرهایی مانند ادبیات، موسیقی و سینما از دسته هنرهای زمانی به شمار می رفتند و هنرهایی مکانی معماری، مجسمه سازی و نقاشی هنر مکانی محسوب میشدند. همه این موضوعات در جهت این است که ما مفهوم کلیت یه اثر هنری را دریابیم، به عبارت دیگر همه اجزا در خدمت طراحی هستند تا یک مفهوم کلی تر نماینگر شود ، همانگونه که جمله ایی را با خواندن واژگان آن ادراک می کنیم. باید این هم در نظر گرفته شود که منشا اختلاف نظر در دریافت مفاهیم یک اثر هنری به تفاوت در مسیر ادراک تصوری انسان باز میگردد.
چشم هیچ گاه قادر نیست دو مفهوم متفاوت را همزمان در دید مرکزی قرار دهد. تقسیم توجه بینایی بین دو مفهوم و نشانه بصری امکان پذیر نیست. باید توجه داشت در زمینه بینایی از طریق جستجو و جوهای پیوسته جریان می یابد. از این رو کاربر در حال جستجو اطلاعات جدید در مورد عناصری است که در میدان دید او واقع میشوند. هنگامی که چشم با یک شیء متحرک روبرو میشود، نقطه تمرکز کاربر بر عنصر متحرک منطبق میشود و بدین ترتیب جهش ها حذف میگردد. البته این اتفاق تا زمانی ادامه دارد که این شیء اطلاعات جدیدی به کاربر منتقل کند در غیر این صورت تمرکز قطع خواهد شد و چشم به روال طبیعی خود باز خواهد گشت.
تحقیقات نشان داده در برخی از تصاویر، کانون تمرکز کاربران به صورت نقشه ی گرمایی ثبت شده است. بخشهای سیاه مورد توجه قرار نگرفته و بخشهایی که رنگ آنها گرم تر است الگوی ثبت حرکت و تثبیت چشم را تغییر داده است.
یکی از مثالهایی که در رابطه با موضوع فوق، به عنوان پیشنهاد، برای طراحان قابل عرضه و کاربردی است، نقش یک موجود زنده در یک تصویر است. در تصویری که در آن موجود زنده وجود دارد، همواره کاربر منتظر کنش و عمل آن موجود زنده است، در نتیجه موجود زنده به ویژه انسان در یک تصویر، یک نقطه تاکید مهم محسوب میشود و طراحان می توانند برای ارائه طرحهای پیشنهادی از این تکنیک برای جلب رضایت مخاطبانشان استفاده نمایند.