عصر ساختمان- دو عکس از فروید وجود دارد که درست قبل از اینکه او خانه اش را تا ابد ترک کند ، در محل کارش تهیه کرده بود. این عکس ها ، عروسک ها و اشیایی را نشان می دهند که او در طول سفرهایش به نقاط مختلف جهان جمع کرده بود. برای او این اشیا، خلاصه ای از فرهنگ های جهان و یادگارهای جاودان و نمادینی از نظام جهان که او تنها به بخشی از آن تعلق داشت.
به گزارش پایگاه خبری «عصر ساختمان»، در زمانی که مردمان برای تجارت از تنگه های باریک و صعب العبور می گذشتند ، به دقت مکان استراحت خود را انتخاب می کردند تا در آن به تبادل نظر بپردازند و قصه های خود را برای یکدیگر باز گو کنند ، از معابد خود بگویند تا بتوانند با آرامش و به صورت هماهنگ با یکدیگر زندگی نمایند. هر زمان که مردمان به دلیلی مشترک ، همچون تجارت یا علم و دانش گرد هم می آمدند، لحظه هایی از تعادل هماهنگ و آرامش را تجربه می کردند ، این تجربه باعث رونق اقتصادی و موفقیت می شد.در همه دوران ها ، معماری و طراحی به عنوان عامل برقراری آرامش و تکامل بین فرهنگی اهمیت ویژه ای داشته است . طراحی و معماری می تواند هماهنگ و همزیستی چند فرهنگی را ارتقاء بخشد.
« بیگانگی « واژه ای با ریشه یونانی است که دارای دو معنای فیزیکی و متا فیزیکی است. معنای فیزیکی آن اشاره به موضوعی دارد که در سرزمین های دیگر و خارج از مرز و بوم ما قرار دارد و دارای بعد جغرافیایی است. انسان مکانی را بیگانه می پندارد که از سرزمینش دور باشد. مردم برای کشف سرزمین های بیگانه سفر می کنند تا آنها را مطالعه کنند و اساسا این جستجو وسوسه انگیز است.
در معنای متا فیزیکی بیگانگی دارای بار منفی است ونیروی فرد را به صورت راز آمیزی دور نگه می دارد ، او را گمراه و سرگردان می کند و در نهایت او را به تباهی می کشاند. هومر اولین کسی بود که این سیمای بیگانگی را بیان کرد : « پریان دریایی « (شخصیت داستان های او ) با آواز های خود ، قوه خیال دریا نوردان را را برمی انگیختند ، اما افسوس که آنها انسان هایی زیبا نبودند ، بلکه هیولاهایی آدم خوار بودند.
در معماری و طراحی سوژه بیگانه می تواند آموزنده و منبعی برای برانگیختن قوه تصور و خیال باشد.اگرچه با تامل و اندیشیدن همراه نباشد ، می تواند فریبنده و گمراه کننده باشد. مقصد معماری و طراحی ، ساختن است ، ساختن مکانی که می دانید به آن تعلق دارید « به عبارت ساده تر جایی که مردم و فرهنگ آن ، خاک و زمین آن ، همه و همه ، از آن سرزمینی است که برای شما مقدر شده است.»
بسیاری از آنان که در دام های بیگانگی معماری افتادند ، به قواعد و نظم معماری پایبند نبودند. برخی از آنها حتی معماران معروف و به نامی بودند که در نهایت به علت عدم موفقیت در ساختن، در سرزمین های بیگانه ، زبانزد خاص و عام شدند. ساختمان های لوکوربوزیه در شاندیگار هند ، ساختمان های حکومتی لوئی کان در پاکستان ، سفارت امریکا در هند توسط والتر گروپیوس و ... سالهاست که این ساختمان ها به عنوان نمونه هایی ناموفق ارزیابی می شوند. این معماران وقت خود را صرف شناخت و درک اصیل مردم ، اقلیم ، مصالح ، روش های ساخت و تکنیک های ساختمانی سرزمین های بیگانه نکرده اند. قطعا علت شکست سطحی نگری و اعتقاد صرف بر ساختن در مکانی خاص بدون مطالعه و تعمق در هر آنچه که با آن مکان خاص ارتباط دارد بوده است.
البته معماران موفقی هم در این عرصه وجود داشته است : رالف ارسکین معمار انگلیسی که تجربه های موفقی را در سوئد دارد ، آنتوان پریداک و آِی ام پی ، اهل فرانسه و چین ، که پس از اتمام تحصیل در امریکا مشغول به کار شدند، یورن اتسون و هنینگ لارسن ، اهل دانمارک ، که برخی از بهترین پروژه هایشان را در استرالیا و جهان عرب به انجام رساندند.
ظهور کشور های جهان سوم ، وجود بورس های تحصیلی و اشتیاق دانشجویان برای کسب علم در سرزمین های دیگر ، دستاورد چند فرهنگی را در دانشگاه ، بویژه دانشگاه های اروپایی و امریکایی به ارمغان آورده است. این وضعیت در آتلیه های معماری و طراحی نیز رسوخ کرده است. دانشگاه روی این موضوع بیشتر تمرکز کرده اند به طور مثال دانشجویان خارجی که در امریکا تحصیل می کنند، برای انجام پروژه های پایان نامه خود در کشور مادری شان با هیچ گونه مخالفتی روبرو نمی شوند. دستاورد چنین تفکری فضای کلاس طراحی حالت رفتاری متفاوتی را تجربه خواهد کرد و دانشجویان بومی برای تاثیر بیشتر بر میهمانان خود فرهیختگی بیشتری از خود نشان می دهند. میان اعضا گروه های چند فرهنگی تلاش بیشتری صورت می گیرد تا ارتباطات برای انجام کار گروهی تقویت شود و در این فضا قطعا رقابت سالم خواهد بود.
بسیاری از محیط های بیگانه ، دارای محدودیت های خاص خود هستند ، این محدودیت ها در قالب مقررات و ضوابط تعریف می شوند. طراح باید از این محدودیت ها آگاه باشد و با در نظر گرفتن مسائل و مشکلات کلی و توجه به زمینه راه حل های خلاقانه ایی برای مسائل امروزی نسبت به حرفه های بومی دست یابد. زیرا کسانی که در مکان های مادری خود طراحی می کنند ، گرفتار قواعدی و مقرراتی هستند که انگیزه بخشی و امکان تعامل آنها را ضعیف می کند.
طراحان و معماران بومی به راحتی قربانی الگوهای سنتی می شوند و به راه حل هایی سودمند اما غیر خلاقانه قناعت می کنند. در حالی که طراحان خارجی با پذیرش بی درنگ محدودیت ها آزادانه تر عمل می کنند و زمان بیشتری را به پویش طراحی در فضای انتخاب شده اختصاص می دهند. چند فرهنگی باعث خلاقانه عمل کردن شد. میزان فایده از تجربه های چند فرهنگی را می توان به راحتی قبول کرد. زمانی که برنامه ریزی های بیگانه ، در بردارنده ارزش هایی غیر از ارزش های ما هستند ، وارد برنامه طراحی می شوندو پروژه خارق العاده و نتایج تازه تر مشاهده می شود.
طراح در وضعیت بیگانه مانند شاعری خلاق عمل می کند که کتاب تاریخی را گشوده است، اما نه با نگاه تاریخ دان ، بلکه همچون کسی که در رویاهای خویش در جستجوی لحظه تاریخی یا شخصیتی است که انگیزه های خلاقانه شاعرانه وی را تحریک کند. شاعری که خود سرانه آنچه را که متناسب با تصور خویش است را بر می گزیند. هر قدر تجربه های چند فرهنگی در آتلیه ها گسترش یابد ، پروژه ها بیشتر با فرهنگ های متنوع و فرصت های بیشتر را برای جستجوی در چشم انداز فرهنگی به وجود می آورد.
راهبرد های چند فرهنگی در مصالح هم تاثیر گذار است. مصالح بومی برای دانشجویان کشور های پیشرفته ممکن است نا آشنا باشد اما برای کشور های جهان سوم ممکن است کاملا خوانا و آشنا باشد ، در عین حال پلاستیک ها و فن آوری های جدید در اختیار کشور های پیشرفته است و دیگر کشورها تنها علاقمند به آشنایی با این نوع مصالح . برای مثال اگر یک معمار جوان درک کند که دیوار های ده سانتیمتری به غیر از مصالح بنایی با مصالح دیگر هم قابل ساخت است که همان ویژگی ها و جاذبه های بصری را دارد منجر به اکتشافات بسیاری خواهد شد . این قبیل اکتشافات ممکن است به تعابیر و اصطلاحات جدید یا روش های دیگر برخورد با پروژه هایی با ماهیت فرهنگ بومی منجر شود.
*نویسنده: ایمان کوشکی