عصر ساختمان- ما از معدود کشورهایی هستیم که نظام معماری نداریم بلکه نظام ساختمانی داریم. به دوروبرتان نگاه کنید. ساختمانهای کنار هم را ببینید، یکی با نمای سنگ، یکی آجر، یکی کامپوزیت و ... . نمای ساختمانهای ما به جای کارآمدی، به سمت خوشگلی رفته است.
به گزارش پایگاه خبری«عصر ساختمان» به نقل از شهرآآنلاین، به جای اینکه شاهد زیبایی در شهر باشیم، شاهد بزک شهری هستیم.در مشهد قضیه از بسیاری از شهرهای کشور پیچیدهتر است. ارکانی که هویت کالبدی و فرهنگی یک شهر را میسازند شامل خاطرات از فضاها، رفتارها و نسلهای مشترک هستند و ما این سه عامل را در مشهد نداریم زیرا مشهد طی 4۰ سال گذشته، بیش از دهبرابر وسیع و بیش از پنجبرابر شلوغ شده است. این افزایش جمعیت و گسترش شهر حاصل مهاجرت مردم از شهرهای مختلف به مشهد است.
از طرفی، مدیران شهری تشکیل کولونی در شهر را به رسمیت نشناختهاند و شما در یک خیابان، ممکن است یک همسایه گرگانی داشته باشید، یک همسایه بلوچ، یک همسایه یزدی و ... . در چنین شرایطی، شما در شهر با چندین گروه طرف هستید که هرکدام آداب و رسوم خودشان را دارند، فرهنگ شهروندی را یاد نگرفتهاند و صرفا شهرنشیناند، نه شهروند. پس تعجبی ندارد که عدهای حتی ساختمانشان را نما نمیکنند و به قولی، در مرحله سفتکاری باقی میگذارند. عدهای هم دنبال «تبرج» هستند و نماهای عجیب و غریب و پر زرق و برق برای خانههایشان استفاده میکنند.
برای حل ریشهای چنین مشکلی، نباید راهکاری کوتاهمدت را انتظار داشت. کلانشهرهای اروپایی برای حل این موضوع، روی آموزش نسل خردسال سرمایهگذاری کردهاند. رفتهاند در مهدکودکها تا با کار از سنین پایین، از کودک مهاجر تونسی در بزرگسالی یک شهروند بلژیکی بسازند. البته این حرف به این معنی نیست که برای کوتاهمدت نباید کاری کرد و دست روی دست گذاشت. بسیاری از کلانشهرهای دنیا به این نتیجه رسیدهاند که برای تغییر رفتار شهروندی، باید سراغ نخبگان رفت. یعنی میآیند فضای مناسبی برای نخبگان طراحی میکنند، نخبگان جذب آن میشوند و برای زندگی به آنجا میروند. وقتی یک نخبه برای زندگی به مشهد آمد، با خودش ثروت هم میآورد، قرار داد هم میآورد، اشتغال هم میآورد و چون الگو هم هست، مردم به او نگاه میکنند و رفتارش را تکرار میکنند. مثلا اگر زباله را درست تفکیک کند، مردم هم همینکار را میکنند، اگر در خیابان درست رانندگی کند، مردم هم درست رانندگی میکنند و اگر در خانهای با نمای اصیل زندگی کند، مردم هم از آن نما برای خانههایشان استفاده میکنند.
در حقیقت، تمرکز برای جذب نخبگان هم ثروت را به شهرها خواهد آورد، هم نوعی آموزش شهروندی غیرمستقیم است. دیگر دوره این گذشته است که بیلبورد بزنیم تا مردم درست رانندگی کنند. دیگر این مدل از آموزش منسوخ شده است و مردم از آموزش مستقیم زده شدهاند. در حقیقت، حرف این است که حل این مشکل به طریق فرهنگی ممکن است و رفتارهایی مثل جریمه و اجبار و امثال آن جواب نخواهد داد. مهمترین دلیلش هم این است که ما در ضوابط شهرسازی کسریهای جدی داریم. مثلا فرض کنید از فردا الزام کنیم که نماها باید منطبق بر معماری ایرانی اسلامی باشد ولی از معماری مشهد هیچ چیزی نداریم که به عنوان الگو به مهندس معمار بدهیم و بگوییم طبق این الگو طرح بزند. وقتی الگویی از معماری مشهد نداریم، خواستن اینکه طرحهایمان حتما منطبق بر معماری ایرانی و اسلامی باشد منطقی نیست. اگر هم طرحی زده شود، بیشتر تحت تأثیر سلایق شخصی معمارهاست، نه معیارها.