مدیران خودروعصر اعتبار

پروئیت آیگو: بدنام ترین پروژه مسکن عمومی در جهان

عصر ساختمان- "هر کس پروژه تامین مسکن عمومی بلند مرتبه را پیشنهاد کند ، مخالفان مطمئنا از پروئیت آیگو به عنوان سلاحی علیه او استفاده کرده و با او مخالفت خواهند کرد". پروئیت آیگو مجموعه ساختمانی است که نویسنده روزنامه گاردین آن را مسئله ساز ترین پروژه مسکن عمومی بلند مرتبه در آمریکا لقب نهاده است.

پروئیت آیگو: بدنام ترین پروژه مسکن عمومی در جهان
نسخه قابل چاپ
چهارشنبه ۰۷ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۴:۰۰

    "هر کس پروژه تامین مسکن عمومی بلند مرتبه را پیشنهاد کند ، مخالفان مطمئنا از پروئیت آیگو به عنوان سلاحی  علیه او استفاده کرده و با او مخالفت خواهند کرد". پروئیت آیگو مجموعه ساختمانی است که نویسنده روزنامه گاردین آن را مسئله ساز ترین پروژه مسکن عمومی بلند مرتبه در آمریکا لقب نهاده است.

    "راز پروئیت آیگو " مستندی به کارگردانی چاد فریدریش است که در سال 2012 ساخته شده است . در این مستند که با  محور مصاحبه با مردمی که در پروئیت آیگو زندگی می کردند، ساخته شده است ساکنان از شادی  بی حد و حصری که پس از نقل مکان به این ساختمان ها داشته اند صحبت می کنند از شادی وجود لوله کشی ، وسایل گرمایشی و الکتریکی، مناظر پنجره ها و گرمای اجتماعی موجود درآن صحبت می کنند.

     پروژه مسکن عمومی پروئیت آیگو در شهر سنت لوئیس  کمی بعد از اتمام در سال 1956

     

    " زمانی که  به این جا آمدم هیجان انگیزترین روزهای زندگی ام بود" یکی از مصاحبه شونده ها می گوید . دیگری می گوید " من بهترین خاطره ها را از این جا دارم ".  و یکی از مصاحبه شوندگان آپارتمان خود را "پنت هوس فقیرانه" توصیف می کند. مردم " یک ساختمان عالی  که بوهای مختلف غذا در آن پیچیده است" و " بچه های زیادی که در آن بازی میکنند " را به خاطر می آورند.

    اما فیلم با روایت انحطاط این ساختمان ادامه می یابد - آسانسورها یی که از کار می افتند ، تجهیزات سوزاندن زباله که کار نمی کنند، زمستانی که لوله ها را می ترکاند و افزایش اوباش و جرایم خشن. در نهایت، وحشت باقی می ماند. یکی از ساکنان  به خاطر می آورد که چگونه وقتی که تنها 9 سال داشته است مادرش را می بیند که تلاش می کند برادرش را در حالی که تیر خورده بوده به داخل ساختمان ببرد" .
    یکی از مصاحبه شوندگان می گوید:
    " قطعا اگر این ساختمان ها مانند زمانی که گشایش یافته بودند نگه داری می شدند حتما تا کنون وجود داشتند اما  وضعیت این ساختمان ها  به طور مداوم بدترو بدتر و بدتر شد " در نهایت تمامی 33 ساختمان 11 طبقه ساخته شده تخریب شدند.
    این مستند که در سال 2011 ساخته شده است تلاش می کند که ابعاد مختلف راز پروئیت آیگو را آشکارکند . ساخت این مستند بهانه ای است که به سراغ مقاله ای برویم که به همین نام یعنی " راز پروئیت آیگو" نوشته شده و تلاش می کند نشان دهد که مرگ پروئیت آیگو به چه دلایلی رخ داده است.

    راز پروئیت آیگو 
    کاترین جی. بریستول

    پروئیت آیگو به دنبال برنامه 1949 مسکن عمومی آمریکا که بودجه ای را برای پاکسازی زاغه ها ، بازسازی شهری و مسکن عمومی اختصاص می داد ایجاد شد.  مانند بسیاری از شهر ها در دوره پس از جنگ،  جمعیت غالب طبقه متوسط سفید پوستان در شهر سنت لوئیس درحومه ها ساکن شدند. همزمان مناطق فقیر مرکزی شهر با استقرار ساکنان فقیر در این مناطق گسترش پیدا کرد. این مناطق که مانند حلقه ای بخش تجاری مرکزی را احاطه کرده بودند از نظر نژادی کاملا متمایز شده بودند. سیاه پوستان در مناطق شمالی و سفید پوستان در مناطق جنوبی زندگی می کردند.   گتوهای(محله های کثیف و فقیر نشین) سیاهان پس از جنگ با هجوم مهاجران سیاه از جنوب کشور با سرعت بیشتری گسترش پیدا کردند. با گسترش رخنه این زاغه ها و نزدیک تر شدن آن ها به منطقه تجاری مرکزی شهر، مدیران شهری و تجار محلی بیم این را داشتند که این مجاورت به کاهش ارزش املاک و افول اقتصادی منطقه مرکزی شهر بینجامد. آن ها به این تهدید با طرح ریزی برنامه جامعی برای بازسازی محدوده بلافصل هسته تجاری مرکزی واکنش دادند.

    با استفاده از شرایط بازسازی شهری در برنامه مسکن 1949، برنامه پاکسازی و توسعه مجدد در شهر سنت لوئیس طرح ریزی شد و بخش های گسترده ای از زاغه ها تخریب و پاکسازی و با قیمت نازلی به توسعه دهندگان خصوصی فروخته شد. این پروژه های بازسازی اساسا به گونه ای انجام شد که مطابق با نیازهای طبقه متوسط بوده و تلاشی برای تشویق طبقه متوسط به بازگشت به مناطق مرکزی شهر بود. همزمان، زمین هایی در شهر سنت لوئیس برای ساخت مسکن عمومی از زاغه ها پاکسازی شدند . این پروژه ها با این هدف که تعداد بسیار زیادی از واحد ها با اجاره پایین را برای افراد کم درآمد و فقیر فراهم کنند و جلوی گسترش گتو ها و محله های فقیر نشین را بگیرند و همچنین ساکنان فقیرِ  مناطق مرکزی پاکسازی شده را در این مجموعه های مسکن عمومی اسکان دهند برنامه ریزی شدند. 

    پروئیت آیگو یکی از این پروژه های مسکن عمومی بود. در یک محدوده حدود 23 هکتاری در بخش شمالی محله فقیر نشین سیاهان . این یکی از چندین محدوده ای بود که برای پاکسازی زاغه ها در برنامه بازسازی پس از جنگ در نظر گرفته شده بود. در سال 1950 شهر سنت لوئیس مصوبه فدرال را برای ساخت 5800 واحد مسکن عمومی دریافت کرد که نیمی از آن ها توسط سازمان مسکن سنت لوییس در پروئیت آیگو مکان یابی شده بود . پروژه 2700 واحدی، 15 هزار مستاجر را در تراکمی بسیار بالاتر خانه های اصلی زاغه نشین ها اسکان می داد . این برنامه ریزی برای تراکم بالا، نتیجه این پیش بینی بود که در این خانه ها علاوه بر ساکنان زاغه هایی که  برای ساخت پروئیت آیگو پاکسازی شدند ، ساکنان محلات مناطق مرکزی شهر نیزکه در پروژه های تخریب و نوسازی شهر ناچار به ترک خانه هایشان شده اند اسکان یابند.افزون بر آن بخشی از نیاز آینده مسکن عمومی شهر سنت لوئیس توسط این پروژه  تامین شود.  

    یکی از ساکنان پروئیت آیگو که در آپارتمانش در سال 1967 استراحت می کند . در همین زمان مجتمع پروئیت اییگو با مشکلات اجتماعی دست و پنجه نرم می کند

     

    در سال 1950 طراحی پروئیت آیگو به یاماساکی و همکارانش سپرده شد . کار طراحان با شرایطی همراه بود : موقعیت و اندازه زمین، تعداد واحد ها و تراکم پروژه هر سه توسط سازمان مسکن سنت لوئیس مشخص شده بود. پیشنهاد اولیه این معماران ، مجموعه ای مرکب از ساختمان های بلند مرتبه،نیمه بلند و ساختمان های کوتاه دو تا سه طبقه بود. گرچه این پیشنهاد توسط سازمان محلی پذیرفته شد اما به این علت که این پیشنهاد حداکثرهزینه ساخت هر واحد را افزایش می داد مورد قبول دولت فدرال نبود. در این جا بود که بالاترین مقام سازمان مسکن عمومی فدرال دخالت کرده و بر طرحی با 33 ساختمان 11 طبقه پافشاری کرد. این تغییرات طراحی در شرایط اقتصادی سختی که در سازمان مسکن عمومی (P.H.A) وجود داشت رخ داد. مخالفت سیاسی با برنامه مسکن عمومی به ویژه در شرایط سیاسی  محافظه کارانه اوایل دهه 1950 شدت یافته بود. علاوه بر این وقوع جنگ کره، سازمان مسکن عمومی را در شرایطی قرار داده بود که باید هزینه های پروژه های مسکن عمومی را با یک کنگره ی نه چندان متمایل به این نوع پروژه ها  تطبیق می داد .

    با وجود فشار شدید برای یک طراحی اقتصادی و به صرفه، معماران توجه زیادی به ارتقا زیست پذیری و زندگی در واحد های ساختمان های بلند مرتبه داشتند. یکی از استراتژی های آن ها استفاده از دو ویژگی طراحی بود : آسانسورهای اسکیپ استاپ(که فقط در هر سه طبقه توقف داشتند)  و راهرو های داخلی(گالری های) شیشه ای.  آن ها می خواستند در هر ساختمان « واحد های همسایگی جداگانه و متمایزی» ایجاد کنند . پلت فرم ها ،  که یکی از آن به ازای هر سه طبقه قرار گرفته بودند ، جایی بود که به عنوان «کریدور های عمودی» شناخته می شدند . آسانسورها ساکنان را به طبقه ای که راهرو های داخلی(گالری ها) وجود داشت می بردند و از آن جا آن ها به سمت آپارتمان هایشان  می رفتند.  انباری ها و اتاق لباسشویی نیز به این پلت فرم ها باز می شدند . وقتی این طرح در دو مجله بین المللی چاپ شد این نوآوری ها توجه زیادی را جلب کرد . مجله آرکیتکچرال رکورد ساختار های نوآورانه این بناها یعنی آسانسور هایی که تنها در هر سه طبقه توقف داشتند و راهروهای داخلی شیشه ای را تحسین کرد .

    پس از آن که طرح معماران به طرحی با ساختمان های بلند مرتبه مشابه تغییر پیدا کرد ، آن ها با فشار فزاینده ای از سوی سازمان مسکن عمومی برای نگه داشتن هزینه ها در پایین ترین سطح مواجه شدند . در سال 1975 در مطالعه ای که بر روی هزینه های سازمان مسکن سنت لوئیس در پروئیت آیگو صورت گرفت ؛ متخصص علوم سیاسی ایگن میهن  این موضوع را که تا چه میزان محدودیت های بودجه، طرح نهایی را تحت تاثیر قرار داده است مورد بررسی قرار داد . علاوه بر حذف خدماتی مانند زمین های بازی کودکان، محوطه سازی، حمام های طبقه همکف وی اشاره می کند که «کیفیت تجهیزات به کار برده شده بسیار پایین بود، به طوری که دستگیره ها و قفل ها بعد  از استفاده کوتاهی می شکستند ... شیشه ی پنجره ها به علت قاب های غیر محکم تحت فشار باد تکان میخوردند . در آشپرخانه ها کابینت ها از چوب های تا حد ممکن نازک ساخته شده بودند».

    در سال 1972 سه ساختمان در مرکز پروژه تخریب شدند و در سال 1976باقی مانده ساختمان ها به طور کامل تخریب شد و داستان پروئیت آیگو به انتها رسید

    ساخت پروئیت آیگو در سال 1954 تمام شد. این پروژه گرچه در اصل از دو بخش جداگانه یعنی  بخش پروئیت برای سیاه ها و بخش آیگو برای سفید ها تشکیل شده بود اما تصویب قانونی در آمریکا در همان سال که  جداسازی نژادی را ممنوع  میکرد  منجر شد که ساکنان سفید از اسکان در این پروژه خودداری کنند.  تلاش ها برا ی این که ساکنان سیاه و سفید در کنار هم در این مجموعه مستقر بشوند نتیجه نداد و این پروژه منحصرا برای سیاهان شد .درکل مستاجران اولیه پروئیت آیگو از خانه های جدید خود بسیارراضی بودند. با وجود کیفیت پایین ساخت ، واحد هایی که به آن ها داده شده بود در سطح بالاتری از امکانات  نسبت به خانه های مخروبه ای بود که ترک کرده بودند یا به واسطه پروژه های پاکسازی آنجا را تخلیه کرده بودند.

    با این حال در سال 1958 شرایط رو به وخامت گذاشت. یکی از اولین نشانه ها کاهش تدریجی نرخ سکونت بود. همانطور که راجر منتگمری می گوید مسئولان سنت لوئیس نتوانسته بودند به درستی تغییراتی که  از نظر جمعیت شناختی(سن،جنس،مذهب،نژاد،شغل، درآمد و ..) در جمعیت رخ می دهد و به شدت بازار مسکن را در بخش مرکزی شهر تحت تاثیر قرار داده و زیست پذیری پروژه های مسکن عمومی را تهدید میکند را به درستی پیش بینی کنند .

    پروئیت آیگو در زمانی مطرح شد که هیچ وقت تا آن زمان تقاضا برای مسکن طبقه کم درآمد تا این اندازه بالا نبود و علت آن، جابجایی های گسترده ای بود که به علت پاکسازی زاغه ها، نوسازی شهری و برنامه ساخت بزرگراه فدرال ایجاد شده بود. اما وقتی که در سال 1954 این مجموعه گشایش یافت تقاضا کم شده بود. رشد پایین جمعیت شهر و تولید و ساخت بیش از اندازه خانه های ارزان در حومه شهر کمک کرد که بازار اجاره در مرکز شهر به روی سیاهان گشوده  شود. انتخاب های گسترده ای برای زندگی در خانه های خصوصی ارزان قیمت نسبت به خانه های عمومی و آپارتمانی ایجاد شد. نرخ سکونت در پروئیت آیگو که در سال 1957 به 91 درصد رسید به یکباره شروع به کاهش کرد.
    این کاهش در نرخ سکونت مستقیما توانایی موسسه مسکن سنت لوئیس را برای حفاظت و نگه داری از پروژه تحت تاثیر قرار داد.به طوری که ایگن میهن می گوید « در برنامه مسکن سازی سال 1949، مسئولان مسکن محلی انتظار داشتند که  از محل اجاره های جمع شده از مستاجران برای حفاظت و نگه داری ساختمان استفاده کنند . در یک دوره از افزایش هزینه و کاهش سکونت ، سازمان مسکن در موقعیت تحت فشار در نسبت هزینه و درآمد قرار گرفت که توانایی آن را در پرداخت هزینه های اساسی با مشکل مواجه کرد. علاوه بر آن متوسط درآمد حاصل از اجاره نیز کاهش می یافت. به تدریج بخش فقیر تری از جامعه سیاهان در این مجموعه ساکن شدند: مخصوصا زنان سرپرست خانوار که به کمک های دولتی وابسته بودند. این تغییراتِ جمعیت ساکن و فشارهای اقتصادی باعث شد که از نگه داری ساختمان و مشکلات تاسیساتی آن غفلت شود . آسانسور ها دیگر کار  نمی کردند و وندالیسم و خرابی های ساختمان ها  دیگر مورد بازسازی و تعمیر قرار نمی گرفت. در یک پروژه که به طور فزاینده با سکونت قشر فقیر تر جامعه مواجه می شد ، وندالیسم در کنار افزایش نرخ جرایم خشن ظهور پیدا کرد.
      مشکلات وندالیسم، خشونت، و بی ثباتی مالی منجر به ایجاد تلاش هایی برای بازیابی پروئیت آیگو شد . در سال 1965 یکی ازاولین بودجه ها از چندین بودجه کمکی فدرال برای فراهم کردن نوسازی فیزیکی و ایجاد برنامه های اجتماعی برای ساکنان و جلوگیری از بدهی های بیشتر مرتبط با اجاره بها اختصاص داده شد . برنامه ها اثرات کمی داشت. نرخ سکونت همچنان رو به کاهش گذاشت ، نرخ جرایم بالا رفت، و مدیرت و نگه داری ساختمان نادیده گرفته شد . در سال  1969 مستاجران پروئیت آیگو به همراه مستاجران دو پروژه مسکن عمومی دیگر در سنت لوئیس از پرداخت اجاره 9 ماه خودداری کردند . این مسئله، منابع مالی محدود سازمان مسکن را کمتر کرد و مشکل خانه های خالی  بیشتر شد به طوری که سازمان مسکن عمومی فدرال را به این سمت سوق داد که به فکر بستن پروژه باشد.

    مستاجرانی که باقی ماندند به 11 ساختمان منتقل شدند و در 16 مارس 1972 سه ساختمان در مرکزپروژه تخریب شدند. در سال 1973  سازمان مسکن فدرال با وجود برنامه های دقیقه آخرِ باز زنده سازی مجموعه ، تصمیم گرفت بقیه ساختمان های باقی مانده پروژه را نیز تخریب کند و در نهایت این پروژه در سال 1976 به طور کامل تخریب و به پایان رسید.

    ظهور مسئله پروئیت آیگو

    واضح است که عوامل اجتماعی و اقتصادی زیادی در اوج و افول پروژه پروئیت آیگو نقش داشتند . اما هنوز برای بسیاری از معماران داستان اصلی می تواند در یک جمله خلاصه شود : طراحیِ مجموعه باید مورد سرزنش قرار بگیرد. این تفسیر، بعد از تخریب پروژه بیشترین مقبولیت را داشته است. با این حال ریشه های افول پروژه پروئیت آیگو، به اولین سال های تاریخ پروژه بر می گردد.

    زوال مجموعه پروئیت آیگو تنها چند سال بعد از اتمام ساخت آن در سال 1954 آغاز شد . مطبوعات محلی در سال   1960 از این که ساختارهای طراحی شده برای این مجموعه مشکلات آن را تشدید می کند گزارش هایی را به چاپ رساندند. در این گزارش ها اشاره شده بود که آسانسور های اسکیپ استاپ و راهرو ها(گالری ها)  ، کمکی به برانگیختن تعاملات اجتماعی نمی کنند و می توانند محیط های مناسبی برای جرایم خشن باشند. ساکنان که ناچارند از گالری ها برای دسترسی به آپارتمان هایشان استفاده کنند توسط گروه های خرابکار که آن جا را تبدیل به پاتوق خودشان کرده اند مورد تهدید و حمله قرار می گیرند. ساکنان درآسانسورها هم که بعد از گذشتن از سه طبقه  توقف می کنند مورد حمله قرار می گیرند.

    این ارتباط میان مشکلات طراحی و زوال پروئیت آیگو اولین بار در سال 1965 به طور گسترده  مورد توجه متخصصان قرار گرفت؛ وقتی نشریه آرکیتکچرال فروم، دومین مقاله را در باره پروئیت آیگو منتشر کرد . در  مقاله  منتشر شده ، جیمز بیلی از موارد تحسین آمیزی که در مقاله قبلی همین نشریه درباره این مجموعه گفته بود دست کشید و اظهار کرد که بسیاری از ویژگی هایی که در مقاله 1951 تحسین شده بودند به جای این که کیفیت زندگی را افزایش دهند در عمل ثابت شد که بسیار فاجعه آمیز هستند :

    "آسانسور های بیش از اندازه کوچک مکانی برای خشونت بودند. با توقف آسانسور ها فقط در هر سه طبقه ،آسانسورها مکان خوبی برای جرم شده بودند. گالری ها هر چیزی بودند  به جز مکان تعامل اجتماعی . مستاجران به این راهروها "گانلت" می گفتند (که اصطلاحا به عبور از جایی شلوغ و خطرناک برا رسیدن به یک مقصد گفته میشود). آن ها باید از این گانلت ها به در آپارتمان هایشان دسترسی پیدا می کردند . نرده های کلفت آهنی در جلوی پنجره ها کشیده شده است  که البته بسیار با تاخیر این حفاظ ها گذاشته شده اند بعد از آن که سه کودک از پنجره ها به بیرون افتادند . لوله های بخار، هم در گالری ها و هم در آپارتمان ها روکار هستند که اخیرا منجر به آسیب های بسیار بد و سوختگی هایی شده اند. اتاق های لباسشویی که در کنار گالری ها هستند نا امن بوده وکمترمورد استفاده قرار می گیرند. انبار ها نیز کاملا بسته و قفل هستند و البته خالی. مستاجران از این انبار ها به این علت که مورد سرقت قرار می گرفتند استفاده نمی کنند."

    بیلی انتقاد خود را از معماری این پروژه با ذکر این نکته که مشکلات پروئیت آیگو بسیار عمیق تر از صرفا مشکلات کالبدی و فیزیکی است تعدیل کرده است. وی به ویژه به موارد زیر اشاره می کند : عدم حضور سرپرستان مرد خانوار ها ، بدنامی پروژه و کمبود مدیریت و نگه داری .
    تخریب پروئیت آیگو در سال 1972 این مجتمع مسکونی را به مرکز توجه مطبوعات معماری و ملی تبدیل کرد.آرکیتکچرال فوروم، مجله AIA، آرکیتکچرال پلاس و مجله معمار همگی مقالاتی را درباره شکست ویژگی های  طراحی که به نظر نوآورانه می آمدند، منتشر کردند . مجله لایف ، واشنگتن پست ، و مجله نشنال آبزرور گزارشی از تخریب پروئیت آیگو ارائه کرده و یکی از دلایل اصلی آن را معماری این بناها دانستند . اما این مقالات بخش ظاهری و سطحی راز پروئیت آیگو را نشان دادند. با گذشت زمان منتقدان شکست پروژه را به اشتباهاتی در رویکرد های کلی یا اشتباهاتی در فلسفه طرح ارتباط دادند .  بیشترین انتقاد ها به این مسئله بود که معماران به نیازهای جمعیت طبقه پایین جامعه بی اعتنا بوده اند و تلاش کرده اند تا با طراحی برای تحمیل سبک زندگی طبقه متوسط سفید جامعه به ساکنان این پروژه استفاده کنند.

    تصویری از افول ساختمان های پروئیت آیگو

    به عنوان مثال مقاله ای در مجله آرکیتکچرال پرس ، به این موضوع پرداخته بود که این طرح برای ساختار اجتماعی مردمی که قرار بود در این جا ساکن شوند نامناسب بوده است . جرج کاسابوم یکی از معماران پروژه گفته بود "مردی از طبقه متوسط سفید پوستان مثل من ، برای یک گروه کاملا متفاوت از خودش طراحی می کرد" . همچنان که واشنگتن پست اظهار کرده بود :

    "تناسبی بین ساختمان بلند مرتبه و خانواده های فقیر پر جمعیتی که در آن ها زندگی میکردند و فقط یک نسل بود که مزارع را ترک کرده بودند وجودنداشت "

    مرگ پروئیت آیگو در کتاب فضاهای بی دفاع اسکار نیومن نیز در همان سال تخریب مورد اشاره قرار گرفت . بر اساس مفاهیم مطرح شده در این کتاب بین محیط کالبدی و رفتار انسان ارتباط وجود دارد. بر اساس تحلیل نیومن ، وندالیسم و خشونت گسترده در پروئیت آیگو نتیجه وجود فضاهای عمومی " بی دفاع " بسیار زیاد در این مجموعه بود. راهرو ها بسیار طولانی بودند  و از آپارتمان ها دیده نمی شدند. ساکنان احساس نمی کردند که این فضاها "متعلق" به آن هاست و بنابراین تلاشی برای نگه داری و حفاظت یا کنترل آن ها نمی کردند.  ورودی ها که در پلازاهای بزرگ حفاظت نشده باز قرار گرفته بود به مستاجران این امکان را نمی داد که کسانی که وارد ساختمان ها می شوند را کنترل کنند. نیومن سپس این را مطرح می کند که با طراحی مسکن عمومی به شیوه ای که میزان مناسبی از فضاهای خصوصی، نیمه خصوصی و عمومی ایجاد شود معماران میتوانند خشونت و وندالیسم را در این محیط ها کاهش دهند .

    در اوایل دهه 70همه توجهات به طراحی پروژه جلب شده بود و یک ارتباط بسیار قوی بین نحوه طراحی و شکست پروئیت آیگو ایجاد شده بود. در سال 1965 بیلی دو دلیل مهم شکست پروژه را نگه داری نامناسب و فقر فزاینده ساکنان پروژه معرفی کرد . اما با این وجود در اوایل دهه هفتاد توجه گسترده به مشکلات طراحی، توجهات را از مشکلات اجتماعی و اقتصادی عمیق تری که هسته راز پروئیت آیگو را تشکیل می دادند منحرف کرده بود .

    ارتباط مشکل پروئیت آیگو با بحران مالی سازمان مسکن سنت لوئیس یا آنچه که ایگن میهن آن را " شکست برنامه ریزی شده " می نامید مورد توجه نبود. دوگانگی ها و ابهامات سیاسی و اجتماعی مرتبط با مسکن عمومی منجر به برنامه ساخت مسکن نمادینی شد که محدویت های مدیریتی و مالی ناممکنی بر آن تحمیل شده بود.سازمان مسکن عمومی فدرال با پافشاری بر پایین نگه داشتن غیر واقع بینانه هزینه ها مانع تلاش های مناسب برای ساخت مسکن عمومی می شد. همچنین در بررسی راز پروئیت آیگو تبعیت برنامه مسکن عمومی از برنامه های توسعه های مجدد شهری بعد از جنگ از قلم افتاده بود . دلار های فدرال به شهر ها کمک می کرد که زاغه های زشت شهری را پاک کنند و به بخش های خصوصی کمک می کرد که زمین های باارزش بخش مرکزی شهر را توسعه دهند. برنامه های مسکن عمومی منحصر به سایت هایی نامطلوب در قلب زاغه ها شده بود و باتراکم بالا ساخته می شد تا برای همه جمعیتی که با پاکسازی محلات فقیر شهری از آن جا رانده شده بودند کفایت کند.

    همچنین در پشت پرده این راز،  ارتباط میان " بی توجهی  اجتماعی"  نسبت به فقر سیاهپوستان ساکن در مرکز شهر و افول پروئیت آیگو نادیده گرفته شد. در سال 1970 جامعه شناسی به نام لی رین واتر در کتاب " پشت دیوار زاغه ها" بر اساس مشاهدات گسترده در ساختمان های پروئیت آیگو در طول دهه 60  به این نکته اشاره می کند که خشونت و وندالیسم که در پروژه اتفاق می افتاد واکنش آگاهانه  ساکنان به فقر و تبعیض نژادی بود. از دیدگاه وی طراحی معماری نه دلیل و نه ریشه اصلی مشکلات آن ها نبود. هرگونه تلاش برای ارتقا شرایط مسکن و یا تغیر رفتار این افراد فقیر از دیدگاه وی بدون این که با تغییر در سطح درآمدی ان ها همراه باشد نتیجه نمی داد .  

    جامعه شناسی به نام لی رین واتر در کتاب " پشت دیوار زاغه ها" بر اساس مشاهدات گسترده در ساختمان های پروئیت آیگو در طول دهه 60  به این نکته اشاره می کند که خشونت و وندالیسم که در پروژه اتفاق می افتاد واکنش آگاهانه ساکنان به فقر و تبعیض نژادی بود
    این  شواهد کاملا در مقابل بحث هایی قرار می گرفت که درباره افول پروئیت آیگو رواج داشت و بر نقش طراحی به عنوان علت اصلی زوال آن تاکید می کرد. در عوض این شواهداهمیت شرایط اقتصادی و اجتماعی را در افول پروئیت آیگو نشان می داد. علاوه بر آن،  نشان می داد که  آنچه که در فضای بی دفاع اسکار نیومن گفته شده نوعی سرزنش قربانیان است . ایده فضای بی دفاع بر این فرض بود که یک "جمعیت" مشخص و خاص ناگزیر با خود مشکلات رفتاری را می آورد که باید متناسب با این رفتار ها طراحی خاصی صورت بگیرد. این نحوه استدلال بر پایه نظرات اسکار نیومن در وهله اول به این سوال نمی پردازد که چرا پروژه های مسکن عمومی درگیر مشکل جرایم خشن می شوند بلکه حضور جرم را امری طبیعی در میان جامعه طبقه کم درآمد میداند که البته این نوع استدلال  بر خلاف اظهار نظر جامعه شناس رین واتر است که این جرایم را محصول ظلم و تبعیض نژادی و اقتصادی نهادینه در جامعه می داند.

    پروئیت آیگو و پایان مدرنیسم
    علی رغم شواهد زیادی که مبنی بر دلایل اقتصادی و اجتماعی افول پروئیت آیگو وجود داشت ، پروئیت آیگو تبدیل به یک کلیشه در ادبیات علوم رفتاری ومحیطی شد. برای مثال، جان دیپکین در کتاب “فضای اجتماعی شهری" از پروئیت آیگو به عنوان مثالی برای فضای بی دفاع و کمبود تناسب بین ساختمان بلند مرتبه و ساختار اجتماعی مردم طبقات پایین استفاده میکند:  "از نظر اجتماعی، مسکن عمومی  شکست خورده است. ساختارهای اجتماعی  در ساختمان های بلند مرتبه ی متروک شده متلاشی شده اند ... بسیاری از پروژه ها آماده تخریب هستتنند . یکی از بدنام ترین آنها پروئیت آیگو هست. این پروژه وقتی که ساخته شد جایزه معماری را برد  اما ...  نماد بیماری های  مسکن عمومی شد" .

    این نوشته یکی از نمونه هایی است که نشان می دهد مسئله پروئیت آیگو با اطلاعات اشتباهی همراه شده است . گرچه این موضوع که پروئیت آیگو برنده جایزه معماری شده بسیار متداول است اما این پروژه هیچ جایزه معماری نبرده است. بلکه  پروژه قبلی مسکن شهر سنت لوئیس با همان معماران، یعنی پروژه آپارتمان های  باغ جان کاچرن برنده جایزه شده بود . اما به غلط این جایزه به مجتمع پروئیت آیگو نسبت داده می شود و این در بین معمارانی که درباره پروئیت آیگو صحبت کرده اند بسیار متداول است. در میانه دهه 70 پروئیت آیگو در اغلب بحث ها به عنوان  نمونه ای بود از این که سبک بین الملل مسئول شکست و افول یک پروژه است.  وجود یک جایزه خیالی برای این بعد از مباحثات ضروری بود به این علت که پروئیت آیگو به عنوان نماد کلیشه ای مدرنیست معرفی میشد. 

    معرفی پروژه پروئیت آیگو به عنوان نمادی از شکست جنبش مدرن در سال 1972 آغاز شد . در سال های بعد از تخریب پروژه ، نویسندگان زیادی اظهار کردند که عدم توجه به نیازهای ساکنان که شاخصه معماری مدرن است باعث شکست پروژه شده است. یکی از مشهورترین آن ها چارلز جنکز هست که آن را به عنوان نمادی از مرگ معماری مدرن معرفی کرد . بر اساس نظرات جنکز گرچه پروژه با هدف القای رفتار خوب در مستاجران طراحی شده بود ولی قادر به تطبیق و سازگاری با نیاز های اجتماعی آن ها نبود :

    " پروئیت آیگو بر اساس ایده های پیشرو سیام ساخته شده بود ... و جایزه موسسه معماری آمریکا را در سال 1951 برد. این پروژه شامل بلوک های عظیم الجثه  شیک 14 طبقه(!) با "خیابان هایی در آسمان" ( که از خطر اتومبیل در امان بودند اما در عوض از خطر جرم و جنایت در امان نبودند )بود؛همچنین با " خورشید، فضا و فضای سبز" که لوکوربوزیه آن ها را سه" جز ضروری شهرسازی"  ( به جای کوچه ها ، باغ چه ها وفضاهای نیمه خصوصی سنتی و متداول در گذشته) میدانست.

    این ساختمان ها جداسازی سواره از ترافیک پیاده، فضای بازی و امکاناتی مانند اتاق لباسشویی، اتاق نگه داری کودکان، اتاق گپ و گفت داشت – یعنی  همه چیز هایی که به عنوان جایگزین الگوهای متداول گذشته در نظر گرفته شده بود" مانند بحث فضای بی دفاع که توسط اسکار نیومن متداول شد، این بحث ها (استفاده نمادین از پروئیت آیگو به عنوان نماد افول معماری مدرن ) نیز ، مسئله ی رخ داده را در زمینه تاریخی آن نمی بیند و شواهد بحران اقتصادی و تبعیض نژادی که نقش زیادی در انحلال پروژه داشتند را در نظر نمی گیرد . آن ها پروژه را به عنوان نماد استانداردی از مدرنیست معرفی می کنند ( البته جنکز نیز این اشتباه رایج را که این پروژه برنده جایزه معماری شده است تکرارمیکند). آن ها پروژه را به عنوان نماد مدرنیست نه تنها در شکل و معماری که در جنبه های اجتماعی و سیاسی هم معرفی می کنند به این معنا که آن را بازتاب دهنده ایده آل مدرنیست ها برای مهندسی اجتماعی می دانند.

    این نوع استفاده ها از پروئیت آیگو ، اهداف معماران آن و همچنین میزانی که آن ها بر روی طراحی پروژه کنترل داشتند را به درستی نشان نمی دهد . پیش از این اشاره شد که بخش زیادی از طرح پروئیت آیگو  توسط سازمان مسکن عمومی فدرال تعیین شد. معماران کنترلی بر روی مکان ایزوله شده پروژه ، تراکم افزوده شده بر آن ، حذف امکانات ضروری و ساخت بلند مرتبه ساختمانها در پروژه نداشتند. نقش آن ها صرفا تعیین  فرم و شکل  ساختمان ها و تعبیه امکانات تاجایی که  محدودیت های بودجه اجازه می داد بود.در انجام این وظیفه،  معماران از اصول و رویه های معماری مدرن پیروی کردند. پروئیت آیگو اولین پروژه ای بود که با همکاری این سه معمار یعنی لین وبر، یاماساکی و هلماس طراحی می شد و آن ها می خواستند این پروژه، پروژه ای تاثیر گذار بر جامعه همکاران معمارشان باشد .

    راهرو ها یا گالری ها ی شیشه ای با آسانسور های اسکیپ استاپ، فضای باز بسیار زیاد در بین ساختمان ها و ویژگی های مینیمالیستی در طراحی همگی بازتاب دهنده گرایشات مدرنیستی بودند که در کنگره سیام ارائه شده بود.با این حال، استفاده از این اصول فرمال به معنای این نیست که هدف معماران، اصلاح اجتماعی(که داعیه مدرنیست ها است) بوده است. در واقع ، یاماساکی معمار پروژه در رسانه ها اعلام کرد که شک دارد ساختمان های بلند مرتبه تاثیر سودمندی بر ساکنان پروژه های مسکن عمومی داشته باشد.

    این اظهارات در یک سری از مقالاتی که در مجله مسکن منتشر شده و در آن گفتگویی با یاماسکی به چاپ رسیده است اعلام شده است. در این مقالات یاماساکی از طراحی ساختمانهای بلند مرتبه دفاع میکند، اما نه به عنوان افتخارات معماری بلکه به عنوان بهترین پاسخ به آن چه که وی تحمیل اجتماعی ناشی از پاکسازی زاغه ها و ضرورت اقتصادی توسعه شهری می نامد. با وجود قیمت بالای زمین های شهری که توسط زاغه ها اشغال شده ، این از نظر اقتصادی به صرفه تر است که بخش های کمی از آن ها برای مسکن اجتماعی اختصاص داده شده و در آن ها ساختمان های بلند مرتبه و با تراکم بالا ساخته شود. صرف نظر از فواید اقتصادی آن ، یاماساکی در مورد ارزش ساختمان های بلند به عنوان مسکن تردید دارد: "ساختمان کوتاه با تراکم کم بی تردید بیش از ساختمان های بلند مرتبه رضایت بخش هستند...اگر محدودیت های اجتماعی و اقتصادی وجود نداشت من همه مشکلات را با ساختمان یک طبقه حل می کردم" .

    وی از ساختمان بلند مرتبه به عنوان آنچه که مطلوب دنیای تجارت و مدیران شهری است دفاع می کند که اگر آن ها به اجرا پروژه ها در حومه های شهری تمایل داشتند در این صورت پروژه های با تراکم بالا و بلند مرتبه غیر ضروری بودند. یک منتقد،  یاماسکی را بیشتر به دلیل خطی مشی  و اصول وی که متمایل به گسترش سیاست های " سود محور"  مسکن و بازسازی است نقد می کند تا معماری وی.

    ماکتی از پروژه پروئیت آیگو

    راز پیچیده پروئیت آیگو
    آن چنان که دیدیم در بررسی شکست پروژه پروئیت آیگو، معماران بر طراحی کلی پروژه به عنوان اصلی ترین علت شکست آن پافشاری کرده اند. این نوع نگاه وجود مشکلات بزرگتری که مختص برنامه مسکن عمومی شهر سنت لوئیس بوده است را نادیده گرفته است. با قدرت بخشیدن به معماری به جای توجه به " نوع سیاست گذاری ها، بحران در اقتصاد محلی و یا  بی عدالتی طبقاتی و نژادی"، بخشی از عوامل زمینه ای که تصمیمات معماری را شکل داده ند و حتی باعث شدند که معماری به عنوان مقصر اصلی شناخته شود در مسئله موفقیت یا شکست پروژه  پنهان ماندند . 

    با ادامه این رویکرد یعنی استفاده از راه حل های معماری برای حل مشکلاتی که اساسا مشکلات طبقه و نژاد هستند ، مسئله ناکارآمدی سیاست کنونی مسکن عمومی از نظر پوشیده می ماند . این امر ، سرزنش ها و انتقادات را از متولیان سیاست مسکن به سمت حرفه مندان حوزه طراحی و معماری منحرف می کند. با ادامه این بدفهمی ، دلایل شکست مسکن عمومی ناشناخته می ماند و البته این امر را هم ضمانت می کند که همچنان معماران بتوانند به تلاش های   موقتا تسکین دهنده برای حل مشکل فقر در آمریکا ادامه دهند. این نوع نگاه به مسئله برای همه منفعت دارد به جز کسانی که مستقیما در پروژه های مسکن عمومی درگیر هستند و در آن  ها ساکن می شوند.

    پورسعیدخلیلی