عصر ساختمان- از دکتر پرویز پیران پرسیده بودیم «آیا پدیده شهرفروشی یا کالاییشدنِ فضاهای شهری مختص جوامع در حال توسعه یا توسعه نیافته است یا ما در کشورهای توسعهیافته هم با این پدیده روبهرو هستیم یا در مقاطعی بودهایم؟ آیا وضعیتی که ما در تهران و شهرهای دیگر ایران با آن روبهرو هستیم ناشی از کژتابی سرمایهداری است یا از ملزومات آن؟»
به گزارش پایگاه خبری«عصر ساختمان» به نقل از پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، متن زیر پاسخ دکتر پرویز پیران به پرسشهای راه ابریشم است:
بارها و بارها در نوشتههای قبلی نگارنده به منطق درونی سرمایهداری اشاره شده است زیرا این منطق شاهکلید درک تحولات جوامعی است که سرمایهداری را برگزیدهاند. البته اشاره به چنان منطقی باید با تفاوتهای بنیادین جوامع صنعتی مغربزمین و بخش عمدهای از جهان که بر اساس تمثیلی از صورتبندی طبقاتی فرانسه در جریان انقلاب کبیر آن کشور جهان سوم خوانده شدهاند همراه شود تا مشخص گردد که چرا سرمایهداری در کشورهایی شبیه ایران عزیز به نتایجی کاملا متفاوت منجر شده است که مسکن و تحولات شهری تنها دو نمود از تفاوتهای یادشده یا دو گونه نتیجه از منطقی واحد یا همان منطق درونی سرمایهداری است.
منطق یادشده تاکید میکند که شاهرگ حیاتی نظام سرمایهداری انباشت دمافزون سرمایه برای سرمایهگذاری مجدد است فرایندی که «سر بازایستادن ندارد» و اگر لحظهای متوقف شود، سرمایهداری میمیرد. بیهوده نیست که متفکری در قرن نوزدهم برای معرفی سرمایهداری گفته است: «انباشت کن، انباشت کن، این است موسی، این است پیامبران». منظور این گفته تاکید بر این واقعیت است که انباشت سرمایه در نظام سرمایهداری جانشین همه چیز حتی مقدسترین آنهاست. چنین منطقی نظام سرمایهداری را شمشیری دولبه میکند که یک لبه آن دگرگونیهای تاریخساز و مثبتی را در زندگی جوامع انسانی پدید میآورد و لبه دیگر سخت ویرانگر است تا جایی که امروز نابودی طبیعت و در نتیجه زمین این تنها خانه مشترک آدمیان، از هر زمان دیگری در سالنامه حیات آدمی ملموستر و محتملتر است. لبهای که در عین حال مسئول با خود بیگانگی انسانها و جوامع بشری و شکلگیری شرایط اغتشاش هنجارها و ارزشها یا همان پدیدهای است که دورکیم جامعهشناس فرانسوی با دیدی سخت منفی به شرایط جوامع تازه صنعتیشده زمان خود، «آنومی» نامیده است. البته دورکیم آنومی یا اغتشاش ارزشها را پدیدهای گذرا میدانست که امروز باید از شرایط آنومیک پایدارشده یاد کرد. ضمنا نباید فراموش کرد که مفهوم آنومی در زبان انگلیسی ترجمه شده، که بر همان اساس در فارسی نیز بیهنجاری ترجمه شده است که نادرست است زیرا «آنومی» و شرایط «آنومیک» در واقع از اغتشاش هنجارها و ارزشها یاد میکند که ناشی از تناقض بین هنجارها و شرایط عینی زندگی روزمره است. بهویژه وقتی از آنومی «پایدارشده» یاد میشود، بیهنجاری غیرممکن میشود و مساله اصلی اغتشاش هنجارها و ارزشهاست. اجازه دهید تا نگارنده مثالی که غالبا به هنگام تدریس برای درک کامل دانشجویان یا فرزندان عزیز خود از مفهوم «آنومی» بهکار میبرد، عرضه دارد. فرض کنید در جامعهای مفروض پدری به فرزندان خود اندرز میدهد و آنان را به صداقت، راستی، درستی، نیکوکاری و اجتناب از حرامخواری، پستی و رذالت دعوت میکند. اگر فرزندان آن پدر نیکخواه، به دور و بر خود نگاه کنند و مشاهده نمایند که درصد بسیار بزرگی از کسانی که دارای چنان ویژگیهای ارزشمندی هستند در جامعه با مشکلات گوناگونی از بام تا شام دستوپنجه نرم میکنند و برای تامین سادهترین پدیدههای زندگی روزمره و معیشت خانواده در رنجاند و از آنها بدتر با زن و فرزندان خود درگیری دائمی دارند و مرتب حتی توسط نزدیکترین عزیزان خود تحقیر میشوند و در گردهماییهای خانوادگی و غیر آن به حساب نمیآیند و بیدستوپا بهشمار میروند و در سازمانهای گوناگون از انجام سادهترین کارهای قانونی باز میمانند ولی در مقابل تمامی کسانی که فاقد ویژگیهای مثبت یاد شدهاند و ویژگیهای منفی را در حد اعلا درونی کردهاند، زرنگ و باهوش تلقبی میشوند، همهجا قدر میبینند و بر صدر مینشینند، سخت مورد احتراماند و حتی در بانکها هم در صف نمیایستند و در چشم برهمزدنی کارهایشان با احترام، مجیزگویی و کرنش انجام میشود، فرزندان به چه فکر خواهند کرد؟ آیا پدر مهربان دشمن آنان است و بدخواه ایشان؟ آیا پدر نگونبخت فرضی باید اندرز میداد که «فرزندان عزیز دزدی و مالمردمخوری و حقوق میلیونها هموطن را پایمالکردن بر چند نوع است و شرایط موفقیت چشمگیر در هریک از آن انواع را برمیشمرد و راههای ساده و سریع رسیدن به نعمتهای مادی زندگی را آموزش میداد؟
مفهوم اغتشاش هنجارها و ارزشها از آن روی بیان گردید که سرمایهداری بهویژه در جهان سوم و بهخصوص در شرایط حاکمیت دیدگاه لیبرال نو که توجیهکننده جهانیسازی از بالا یا از دریچه اقتصاد فرا ملی متشکل و ادغام شده است، برای موفقیت هرچه بهتر به همهگیرکردن باخود بیگانگی و پایدارسازی شرایط «آنومیک» سخت نیازمند است و اساسا منطق درونی آن با خود بیگانهساز و ایجادکننده شرایط اغتشاش هنجارها و ارزشهاست. رابطه موجر و مستاجر در حال حاضر یکی از بهترین نمودهای شرایط مورد اشاره است. فروپاشی روابط اجتماعی از جمله رابطه خصمانه فروشنده و خریدار بدون قصد تعمیم کامل آن نمود دیگری از نتایج منطق درونی یاد شده در زمان کنونی است.
با این مقدمه به بحث اصلی پرداخته میشود. باید توجه داشت که منطق درونی یادشده، «ارزش مصرف» که دلیل تاریخی حضور و گردش کالا از جمله سرپناه است را به حاشیه میراند و ارزش مبادله که دلیل اصلی کالاییشدن همهچیز حتی هنجارها و ارزشهاست را به میدان رقابتی نابرابر با ارزش مصرف میکشاند. منظور از ارزش مصرف آن است که برای قرنها کالا برای مصرف و تشفی نیازی واقعی تولید میشد. همین امر در نظامهای اقتصادی ماقبل سرمایهداری تعادلی نسبی را برقرار میکرد. حتی در جوامعی که نوعی سرمایهداری ربایی یا سرمایهداری اولیه حاکم بود، انباشت خارج از ارزش مصرف از طریق احتکار در مواقع کمیابشدن برخی از کالای اساسی و رباخواری رخ میداد که نه قاعده بلکه استثنا بود. به همین دلیل این نوع از انباشت به شکلدادن به منطق درونی سرمایهداری قادر نبود. امری که در شکل سرمایهداری تجاری از قرن شانزدهم میلادی سر برآورد تا زمینۀ انباشت نهاده اولیه سرمایهداری صنعتی، بهویژه از طریق استعمار علنی و اشغال کامل سرزمینها و غارت علنی آنها را فراهم آورد. با پیدایش سرمایهداری صنعتی و پدیدآمدن کارخانه یا به زیر یک سقف آوردن دهها کارگاه که اجزای مختلف فرآیند تولید کالا را با جدایی فیزیکی در حدی بسیار محدود تولید میکردند، خط تولید شکل گرفت و تولید انبوه واقعیت یافت. هر روز با اختراع و اکتشاف و رشد چشمگیر علمی بر میزان تولید افزوده میشد. جهان غربی بهوضوح دریافت که با کار شبانهروزی و با استثمار کارگران به اشکال گوناگون انباشت دمافزون ممکن میشود و سرمایهداران بسیار ثروتمند و پُرقدرتی ظاهر میشدند.
نکته اساسی آن است که سرمایهداران، دورنگر بودند و چون تولیدمحوری را همزاد انباشت دمافزون میدانستند به دنبال پیدایش نظام سیاسی اجتماعیای پایدار و ثبات در جامعه بودند. لذا کارآفرینی دائمی را وظیفهای مقدس میپنداشتند. دموکراسی نمایندگی یا پارلمانی را چاره کار بهشمار آوردند. الگوی اقتصادی تولیدمحور با قوانین مناسبی که حافظ تولیدمحوری بود همراه گشت و سرمایهداری با وضع چنان قوانینی که حافظ آنان بود تا حد زیادی با ثروتهای یکشبه بهدست آمدنی مقابله میکرد. بررسی دقیق تحولات سرمایهداری صنعتی بهویژه در ایالات متحده آنهم از طریق موردپژوهیها و مطالعات تاریخ شفاهی گویای شکلگیری نظام صنفی قدرتمند چون ناظری سختگیر در مقابل مفتخواری و حفظ آبروی صنفی و آرزومندِ پایدارکردن صنایع شکل گرفته، با پیدایش خانوادههای صنعتگرِ کارآفرین و نوآور، همراه گشت که سخاوتمندانه نهادهای علمی، هنری و فرهنگی را حمایت میکردند و آن را نشانه عشق به سرزمین خود و وطن پرستی بهحساب میآوردند. از این روی ثروت و ثروتمندی نه عیب و نشانه دزدی، بلکه ارزشی احترام برانگیز گردید. ارزششدن تولید آنهم کالای مرغوب به دلیل رقابت نظاممند و نوآوری دائمی با حقوق شهروندی و حقوق بشر همراه شد. آز آنجا که سرمایهداری مدرن بنا به ماهیت، شهرمحور و شهرمرکز بود، لزوم پیدایش شهرهای میلیونی گریزناپذیر مینمود. نظام مالیاتی دقیق و سختگیر و سازمان اداری مدرن و مجانینبودن خدمات، حکومتهای ملی و محلی را نیز ثروتمند کرده، نوسازی شهرهای موجود و احداث شهرهای جدید با بهرهگیری از معماری و شهرسازی علمی و درونزا را در دستورکار قرار داد. بدیهی است که این تصویر تنها یک روی سکه است. نباید فراموش کرد که سخن از نظامی طبقاتی است. تقسیمشدن شهرهای بزرگ به قول چارلز بوث به شهر اغنیا و شهر فقرا، در نتیجه پیدایش گاه انبوه فقرای شهری سخت محروم را نیز گریزناپذیر ساخت. این مسائل را باید با بحرانزایی نظام سرمایهداری که آنهم زاده همان منطق درونی است یکجا درنظر آورد که سبب گسترش سرمایهداری به ملل محروم جهان سوم گردید. اما جهانی تولیدگریز و در عین حال فاقد حقوق اولیه.
جهت دریافت آخرین اخبار از طریق تلگرام به کانال اختصاصی عصر ساختمان ( https://telegram.me/asresakhteman ) بپیوندید. برای دریافت آخرین نسخه از نرم افزار تلگرام اینجا را کلیک کنید.